در زمانهای گذشته چاپ و چاپخانه نبود؛ کتابها به صورت نسخههای خطی تکثیر میشد؛ آنهم از چند نسخه تجاوز نمیکرد. نسخههایی محدود در اینجا و آنجا که اگر به خوبی مراقبت نمیشد برای همیشه نیست و نابود میشد.
در زمانهای گذشته چاپ و چاپخانه نبود؛ کتابها به صورت نسخههای خطی تکثیر میشد؛ آنهم از چند نسخه تجاوز نمیکرد. نسخههایی محدود در اینجا و آنجا که اگر به خوبی مراقبت نمیشد برای همیشه نیست و نابود میشد. مانند امروزه نبود که کتابی به برکت وجود کاغذ و صنعت پیشرفته چاپ تولید انبوه گردد و در کمترین زمان ممکن در صدها یا هزاران نسخه چاپ شده و به آسانی در اختیار اهلش قرار گیرد. در آن روزگار هر یک از آن نسخههای محدود حکم کیمیایی را داشت که در اختیار افرادی علاقمند قرار میگرفت و گاه در میان عدهای خواهان دست به دست می-گشت. از اینرو حفظ کتابها چندان کار راحت و سادهای نبود. با کمترین سهلانگاری جهانی از بین میرفت و از دیدگان پنهان میشد. لذا برای حفظ آنها دستاندرکاران امر کتابداری باید تدابیری می-اندیشیدند و مقررات سختی را اعمال میکردند.
نقل است در قرون وسطی در کتابخانههای اروپا برای مراقبت از منابع، نسخههای خطی را به زنجیر میکشیدند و در قبال امانت آنها، اشیای گرانبهایی را به عنوان ودیعه میگرفتند. با این حال حوادث کار خود را میکرد و اینچنبن سرمایههایی را از آیندگان میگرفت. حال بگذریم از کتاب-هایی که در مرحله دستنوشته بود و هنوز این امکان را عملا نیافته بود که در چندین نسخه دستنویس تکثیر گردد و در اختیار این و آن قرار گیرد. کافی بود هر یک از این میراثهای فرهنگی در صرصر حوادث و نوائب زمان دستخوش بلیهای شود؛ شوربختانه ره به فنا میسپرد و آیندگان را از نعمت وجود خود محروم میداشت. آثاری که هر یک به سهم خود میتوانست به منزله درخشانترین یادگارهای نامآوران تاریخ و بزرگان اندیشه، برگ افتخار و سربلندی برای فرهنگ این مرز و بوم بیافریند و سرمایههایی پُرقدر و ارجمند برای خیل فرهنگدوستان و پژوهشگران به ارمغان آورد.
پیش از اختراع صنعت چاپ، نسخهنویسانی بودند که پیشهشان نسخهنویسی بود و در ازای گرفتن مزد آن را در چند نسخه مینوشتند. بدون شک اشتباهاتی هم در کارشان بود. غلطهايي حاكي از غلطنويسي نسخهنويسان و نيز سقطات و افتادگيهاي مطالب تا حد زیاد دیده میشد. گاه نيز نسخهنويسانی به عمد دستي در مطالب برده و تصرفي در نسخ میکردند. بدينسان نسخههاي خطي توسط آنان زياد و کم میشد. نسخهنويسان براي تسريع در كار نسخهنويسي و وصول هرچه سريعتر دستمزد و مطالبات خود ابايي نداشتند كه در جاهايي اوراقي از كتاب حذف كنند و به مشتريان اصطلاحا كمفروشي نمایند. گاه بهعكس، به عمد اوراقي بر آن ميافزودند و مزدي بيشتر درخواست ميكردند. درنتيجه این امر، متاسفانه انحرافی در متن اصلی صورت میگرفت و این نسخه انحرافی ماخذ و منبعی برای آیندگان میشد.
به همین رو، ارباب قلم گاه برای حفظ آثار خود از دستبرد این نسخهنویسها به روشهای مختلف متوسل میشدند، مثلا آن را به نام سلطانی میکردند و یا لعن و نفرین به کسانی میفرستادند که در آن دست برند و مورد تحریف قرار دهند. برای مثال، راوندی در مقدمه «راحة الصدور و آیة السرور» صد هزار لعنت به جان و خان و مان و زن و فرزندان آن کس میفرستد که از این کتاب حرفی یا کلمهای حذف کند یا زیادت و نقصانی نویسد یا طعنی زند و تصرفی کند.» راوندی، محمدبن علی، راحة الصدور و آیة السرور، به تصحیح محمد اقبال، ص 65
در آن زمان متداول بود وقتی اوراقی بر اثر افتادگی کم میشد عدهاي بودند در نقش انشاءنويس که وظيفه پُر كردن اين اوراق را به عهده داشته و از انجام اين وظيفه به افتخار ياد ميكردهاند. البته ناگفته نماند مشکل بتوان این نوع انحراف از سند اصلی را از مصادیق بارز سرقت ادبی به شمار آورد و مثل امروزه از نمونههای دزدیهای قلمی دانست؛ چراکه انشاءنویسان در زمره اهل فضل محسوب میشدند. دستکم خط مزوری میکردند. یعنی دستی در خطسازی داشتند.
در کتاب قابوسنامه حکایتی نقل شده که کاتب فاضلی در دیوان صاحب ابن عباد بود به نام ربیع بن المطهر القصری که «خط مزور کردی» و دستی در خطسازی داشت. «این خبر به گوش صاحب رحمة الله رسید، صاحب فروماند، نه مرد را هلاک توانست کردن از سبب فضل آن مرد که سخت فاضل بود و یگانه و نه بر وی همی توانست پیدا کردن». قضا را، روزی صاحب بن عباد بیمار شد و در بستر افتاد. مردم او را عیادت کردند؛ از جمله این کاتب فاضل که خط مزوری می-کرد. «تا این ربیع بن المطهر القصوی اندر آمد و پیش صاحب بنشست چنانکه رسم است.» دبیر فاضل ضمن احوالپرسی از صاحب پرسید که «طعام چه میخوری؟ صاحب گفت: از آنچه تو می-کنی. یعنی مزور»، و کاتب دانست که صاحب بن عباد از کار او آگاه است. بیدرنگ توبه کرد و گفت: «ای خداوند بسر تو که دیگر نکنم. صاحب گفت: اگر دیگر نکنی بدانچه کردی عفوت کنم و عقوبت نکنم.» قابوسنامه، به اهتمام و تصحیح غلامحسین یوسفی، ص 214، انتشارات علمی و فرهنگی، 1390
طرفه اینکه، پیشه مزوری در آن دوره امری مذموم شمرده نمیشد، در زمره هنرها شناخته می-آمد. میرزا محمدخان قزوینی در حواشی «چهار مقاله» از قول مردی نقل میکند که با کمال افتخار تصریح داشته است: «مرحوم والد ما هنری مخصوص داشت. هر نسخه خطی از مصنفین قدیم، که چند ورق از اول یا آخر یا وسط آن افتاده بود، آن را به مرحوم والد میدادند و او در عرض یک دو شب آن چند ورق افتاده را به همان اسلوب باقی کتاب انشاء نموده به کتاب ملحق میساخت و چنان شبیه به سایر ابواب و فصول کتاب بود که هیچکس از فضلا و علما نمیتوانست تمییز بدهد که این اوراق از اصل کتاب است یا ملحق به آن». به نقل از پژوهشگران معاصر ایران، جلد 9، ص 78
راسخي لنگرودي...
ما را در سایت راسخي لنگرودي دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : rasekhi1337o بازدید : 52 تاريخ : سه شنبه 17 مرداد 1402 ساعت: 12:35