احمد راسخی لنگرودیدر دورهای کتابهای کرایهای رسم بود. تک و توک در سطح شهر کتابفروشیهایی پیدا میشدند که برای رعایت حال کتابخوانها در قبال دریافت مبلغی پول کتاب کرایه میدادند. وجود این نوع کتابفروشیها جای کمبود کتابخانههای عمومی را پُر میکرد مشتری کتابهای کرایهای هم کم نبود؛ بیشتر در سنین پایین. چه التزامی در ما ایجاد میکرد خواندن این کتابهای کرایهای. جالب اینکه این جور کتابها زودتر از کتابهای خریداری شده خوانده میشد. ملزم میشدیم ظرف مدت کوتاهی یک کتاب حجیم را تند و تند بخوانیم تا وقت کم نیاوریم و مشمول پرداخت مبلغ اضافی نشویم. این مبلغ اضافی با پول جیبی آن روزمان نمیخواند. درحالی که با مبلغ اضافه میشد یک کتاب دیگر نیز کرایه کرد. همین کتابهای کرایهای ما را به تدریج تندخوان هم کرد؛ بدون اینکه کلاس تندخوانی رفته باشیم. شبهای بلند زمستان را خیلی خوب به یاد دارم. برای صرفهجویی در وقت، جلسات قرائت کتاب داشتیم؛ بدینترتیب که دور کرسی جمع میشدیم، یکی بلند صفحاتی از کتاب را میخواند و دیگران نشسته یا درازکش گوش میسپردند؛ مثل قصههای مادربزرگها برای بچهها. یکی که خسته میشد دیگری زحمت خواندنش را میکشید. همین طور به نوبت یک کتاب دست به دست دور کرسی می-چرخید و با صدای بلند خوانده میشد. بلافاصله جای کتاب خوانده شده را کتابی دیگر از همان کتابهای کرایهای پُر میکرد. به یاد ندارم کتاب جذاب و خوشخوانی در کتابفروشی موجود باشد اما نخوانده باشیم. عمده این کتابهای کرایهای در اطراف رمان دور میزد. کتابهای رمان با روحیه نوجوانی ما بیشتر جور میآمد. حسابی سرگرممان میکرد. هرچند، اکنون که پا به سن گذاشتهام نگاه آن راسخي لنگرودي...
ما را در سایت راسخي لنگرودي دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : rasekhi1337o بازدید : 86 تاريخ : جمعه 30 دی 1401 ساعت: 3:59