احمد راسخی لنگرودیدر دوران خیلی قدیم در سرزمینهای مختلف، نویسندگان مثل شاعران آثار خود را برای دیگران میخواندند. خواندن متون ادبی توسط نویسندگان در آن دوران که از رسانههای ارتباطی امروزی خبری نبود در محافل عمومی رسم بود. یعنی جلسات عمومی کتابخوانی برپا میشد. در اصل باید گفت جلسات بلندخوانی. برای کسانی که میخواستند به عنوان نویسنده اسم و رسمی پیدا کنند شرکت در این مجالس اجتنابناپذیر بود. نویسندهای که در این مجالس حضور نمییافت شناخته نمیشد. اثرش در بین مخاطبان مهجور میماند. برای نویسنده بهترین راه برای دسترسی به مخاطب همین مجالس بود. در واقع، این نشستها به نوعی انتشار اثر محسوب میشد. شاید به این دلیل که تعداد نسبتا اندکی سواد خواندن و نوشتن داشتند. ضمن اینکه حضار میخواستند علاوه بر دیدن چهره و قد و قامت خالق اثر، صدای او را از خلال نوشتههایش بشنوند. خالق اثر در جلوی جمع میایستاد و با اعتماد به نفس، جدیدترین اثر خود را میخواند. الباقی هم سراپا گوش میشدند و در جایی که باید احساسات نشان میدادند. کسی که به هر دلیلی در تعدادی از این جلسات شرکت نمیکرد کمابیش احساس خسران به او دست میداد. احساس میکرد از قافله فرهنگ و ادب عقب مانده است. پارهای از این جلسات در خانههای ثروتمندان برگزار میشد که از امکانات بیشتری برخوردار بودند. خاصه نویسندگانی که خانه فراخی داشتند و امکانات پذیرایی برایشان فراهم بود.در جلساتِ کتابخوانی، هم خالق اثر بر سر شوق میآمد و هم مخاطب. چه لذتی دست میداد به نویسنده وقتی اثرش با آب و تاب برای جماعتی خوانده میشد. گذشته از تبلیغات، لذتآفرین بود. باید گفت در عالم نویسندگی هیچ لذتی به پای این لذت نمیرسد. زمانی این لذت دو چندان میشود که با دست, ...ادامه مطلب