چند پرسش فلسفي در باب فضاهاي مجازي- بخش دوم

ساخت وبلاگ

دوشنبه شانزدهم بهمن ۱۳۹۶

چند پرسش فلسفي در باب فضاهاي مجازي

احمد راسخي لنگرودي - بخش دوم


ولعي كه جوان امروز در غوطه‌ور شدن در فضاهاي مجازي از خود نشان مي‌دهد، بيانگر همين معناست. چنين فرد تكنيك‌زده‌اي بنابر نظر مك لوهان دچار «توهم نارسيسي» است. آري فرد تكنيك‌زده متوهم به توهم نارسيسي است. اسطوره يوناني نارسيس، مستقيما با انساني ارتباط دارد كه امروزه در برابر وسايل ارتباطي قرار دارد. «نارسيس به معناي توهم‌زدگي، نام جواني است كه تصوير خودش را در آب مي‌بيند و آن را به جاي فرد ديگري مي‌گيرد. گسترش و تداوم وجودي نارسيس كه در آب منعكس شده است تا آنجا بر ادراك او اثر مي‌گذارد كه نارسيس بنده و شيفته تصويرش در آب مي‌شود»1 و در يك حركت هيجاني درون آب مي‌افتد و غرق مي‌شود. آري، انسان شبكه‌زدة امروز قرباني يك توهم است؛ آنهم توهم نارسيسي و خود نمي‌داند. 

سطح خواندني‌ها در فضاهاي مجازي
واقعيت اين است كه اين شبكه‌ها اگرچه در ظاهر راه به حوزه ارتباط و آگاهي و به اشتراك گذاشتن افكار و علاقه‌مندي‌هاي انسان گشوده‌اند، اما در باطن و برخلاف انتظار، غالباً نحوه استفاده از آنها به گونه‌اي است كه به علت جذابيت‌هاي زياد و كشش‌هاي همه‌جانبه، كار شگرفي در جهت افزايش فكر و آگاهي انسان نمي‌كنند. معرفتي درخور انتظار آدمي نمي‌افزايند؛ به‌ويژه آنكه در امر آگاهي و فراگيري، انسان را به‌تدريج موجودي قانع و بي‌توقع بار مي‌آورند؛ اطلاعاتي سطحي و عاري از تحليل، دانشي حداقلي و فاقد عمق و در پاره‌اي هجو فراروي مخاطبان قرار مي‌دهند؛ نه اطلاعات دهان‌پركني كه در حوزه حقيقت به كشفي بينجامد، نه دانش مؤثري كه در ذيل موضوعات مختلف به دريافتي عقلاني منجر شود و نه معلومات كارآمدي كه در شأن انسان متمدن و مترقي امروز بيايد؛ چراكه اطلاعات مورد استفاده و مقبول كاربران در شبكه‌هاي مجازي بيشتر در ذيل عنوان «انقطاع» و «اختصار» شكل مي‌گيرد؛ اطلاعات كپسولي، ابتر، پرابهام، قطعه‌قطعه شده، جداشده از متن، كوتاه و البته بسا غيرمفيد، هجو و ناكارآمد و بعضا دروغين در ذهن مخاطب مي‌نشيند و ابعاد وجودي وي را تماما متأثر از خود مي‌دارد. جالب اينكه بدين‌سان احساس رضايت در جان مخاطب نيز مي‌نشاند و كاربر را به مرز خشنودي كاذب نيز مي‌كشاند! و اين به تنهايي، وجه مميزة جوان تحصيلكردة امروز با جوان تحصيلكرده ديروز است.
در گذشته، يعني پيش از ظهور فضاهاي مجازي و شكل‌گيري محيط‌هاي سايبري، دست‌كم جوانان تحصيلكرده و فارغ‌التحصيلان دانشگاهي ظاهرا بيشتر از امروز غم دانش خود را مي‌خوردند؛ در فرصت‌هاي ممكن اقدامي در جهت رشد فكري و اعتلاي فرهنگي خود مي‌كردند. كمابيش و به فراخور، از سر نياز پاي كتاب مي‌نشستند و با دل و جان، خود را ساعت‌ها مشغول خواندن مي‌كردند. يك متن دلخواه را برحسب موضوع مورد علاقه با ولع و اشتياق از آغاز تا پايان، عميقا مي‌پيمودند و دنيايي اطلاعات از صفحاتش بر‌گرفته، به صفحه ذهن مي‌سپردند. اطلاعاتشان از رهگذر خواندن كتاب عمق و ژرفا داشت. به كار زندگي فردي و جمعي‌‌شان مي‌آمد. سراسر درس‌آموز و آموختني بود. بر پايه اطلاعاتي كه به حافظه مي‌سپردند، افق ديد و فكرشان دامن مي‌گسترد. پرسش در ذهنشان جوانه مي‌زد. بيش و كم قدرت تجزيه و تحليل مي‌يافتند و مهمتر از همه، ضمن آشنايي با واژگان جديد، در دنياي «كلمات» غوطه‌ور مي‌شدند و اين غوطه‌وري مايه افزايش مفاهيم و فزوني قدرت انديشه، گفتار و نوشتار و ايضا تقويت روابط عمومي و مناسبات اجتماعي‌اشان مي‌شد. از اين رهگذر كمابيش راه و رسم زندگي اجتماعي را مي‌آموختند. در محيط‌هاي اجتماعي قدرت تعامل و گفتگو مي‌يافتند. خاصه از محضر كتاب كه برمي‌خاستند در نشست‌هاي دوستانه و خودماني، و در ميان جمعهاي خانوادگي تبادل اطلاعات مي‌كردند و در مجامع عمومي و كانون‌هاي علمي در قالب گفتار و نوشتار معلومات به رخ مخاطبان مي‌كشيدند و در اذهان و افكار عمومي جايي شايسته و بايسته براي خود بازمي‌كردند. خلاصه اينكه بالنسبه افتخارشان در مجامع به مطالعات و خواندني‌هايشان بود.
اما امروزه ديگر اين چنين نيست. با آمدن فضاهاي مجازي و رونق روزافزون شبكه‌هاي اجتماعي، ضريب تعامل اجتماعي فروكاسته است. توگويي لطيفه‌اي چون خواندن و نوشتن از ميان جوانان رخت بربسته است و اين دو در ميان جوانان امري بيگانه و مهجور و بعضا بيهوده و زائد به‌شمار مي‌آيد.
ديگر كاربران شبكه‌هاي مجازي درد مطالعه و تحقيق پيرامون موضوعي مستقل و دلخواه را ندارند. از فرط اشتغال به اين سرگرمي زمانه، مجال و حوصله خواندن متنهاي سنگين و پرمحتوا را پيدا نمي‌كنند.
ديگر از فقدان دانش عميق و ژرف پيرامون مسأله‌اي رنجيده خاطر نمي‌شوند. به دنبال كتاب‌هاي جديد حتي در رشته تحصيلي خود هم نيستند. غالبا پس از فارغ‌التحصيلي از دانشگاه، كتابي افزون بر كتاب‌هاي درسي دوران تحصيل خود، نه مي‌خرند و نه مي‌خوانند. دلخوشند به همان چند عبارت جسته و گريخته و بعضا طنزآميز و در اصل وقت‌گير كه در دنياي مجازي به چشمشان مي‌خورد. خشنودند به همان چند عبارت كوتاه و سطحي كه مثلا در قالب پست‌ها و استاتوس‌ها و پيامك‌‌ها و استيكرهاي خنده‌دار، سرگرم‌كننده، غيرمفيد و بعضا هجو از طريق شبكه‌هاي مجازي دستگيرشان مي‌شود. چه بسا برخي نيز در نقش پستچي و نامه‌رسان، آن چند عبارت ارسالي را نخوانده و نينديشيده و نظر خود را ابراز نكرده، به اين و آن انتقال مي‌دهند و به عبارتي نقش واسطه‌گري را ايفا مي‌دارند! از قضا به اين امر افتخار هم مي‌كنند! به مناسبت پيش اين و آن به زبان هم مي‌آورند. 
دريغا! آن وقتي كه بايد مصروف علم‌اندوزي و تلاش و پشتكار در كسب مهارت‌هاي لازم جواني گردد، بعضا مصروف چه كارهاي بيهوده‌اي كه نمي‌شود. دريغا! دانش‌آموختگاني كه بايد وقت عزيزشان به مطالعات عميق و هدف‌دار بگذرد، همه وقتشان در اين شبكه‌ها به پرسه‌زدن و بيهوده‌كاري و كسب اطلاعات زائد و غيرمفيد سپري مي‌شود. عجبا كه اغلب اين بيهوده‌كاران ادعاي باسوادي و به‌روز بودن هم دارند و كمابيش پيش اين و آن اظهار لحيه و فضل هم مي‌كنند! جالب‌تر اينكه كساني را كه با اين شبكه‌ها اشتغال ندارند و يا كمتر بدان اشتغال مي‌ورزند و درعوض سر در گرو مطالعه مي‌دارند به تمسخر و ريشخند هم مي‌گيرند و به كهنگي متهم مي‌كنند! به قول سعدي بايد گفت:
ترسم نرسي به كعبه اي اعرابي 
اين ره كه تو مي‌روي به تركستان است!
در حقيقت مي‌توان گفت با ظهور فضاهاي مجازي، خواندني‌ها از سطح عالي به سطح داني تنزل كرده است. ديگر در ميان جوانان تحصيلكرده از تصنيفات محققانه و تأليفات پژوهشگرانه مصنفان و مؤلفان بزرگ خبري نيست. ديگر آثار حجيم، پرمحتوا و پرطرفدار نويسندگان مشهور در ميان جوانان دست به دست نمي‌چرخد. ديگر كسي عطش خواندن كتاب‌هاي مفيد و البته غيردرسي را ندارد. متاسفانه ديگر قلمهاي فاخر و آثار گرانسنگ كشور به چشم جوان شبكه‌زده امروزي نمي‌آيد. و اصلا ديگر كتاب در ميان قشر تحصيلكرده امروزي جدي گرفته نمي‌شود! آنچه اين روزها بر اثر گشت و گذارهاي بي‌هدف و بي‌ثمر در شبكه‌هاي مجازي به چشم كنجكاو جوانان مي‌آيد و از سر تاسف خوش هم مي‌نشيند، بيشتر مشتي عبارات كوتاه، طنزآميز، خنده‌دار و تصاوير بي‌محتوا و اخبار ناموثق و يا كم‌اعتبار است. حال بگذريم از اينكه چه بسا در اين شبكه‌ها باورهاي فرهنگي و الگوهاي رفتاري و ارزش‌هاي اخلاقي جوان در معرض تهديد و تزلزل قرار مي‌گيرد. كاش جوان شبكه‌زدة امروز ما علاوه بر آن زانوزدن‌ها در برابر شبكه‌هاي مجازي در خلوتگاه‌هاي خود، دمي هم در خلوت خود در برابر آثار بزرگان فرهنگ و ادب اين مرز و بوم زانو مي‌زد و برگي از برگهاي آن آثار فاخر و گرانسنگ و پرافتخار را برمي‌گرفت و محتويات درس‌آموز آن را به گوش جان مي‌سپرد تا شايد به كار فكر و عملش مي‌آمد و او را در مسير زندگي سالم دلالت مي‌كرد.
نگارنده مي‌داند كساني اين مقاله را مي‌خوانند كه اصولا اهل خواندن هستند. چندان نسبتي با شبكه‌هاي مجازي ندارند و يا اينكه دارند اما برخلاف رايج، از اين طريق راه در پژوهش و كسب دانش خود گشوده‌اند. حال آنكه روي سخن نگارنده، نه با آنها، كه با آن جوانان تحصيلكرده‌اي است كه اين روزها غرق در شبكه‌هاي مجازي‌اند و از فرط اشتغال در اين كار، كمتر توفيق خواندن و انديشيدن پيدا مي‌كنند. حتي چندان گوش و چشمشان بدهكار موضوعات اين‌چنيني هم نيست. كاش اين مقاله راهي در جمع آنها مي‌يافت و مخاطباني از اين دست پيدا مي‌كرد. آن وقت مي‌شد گفت اين مقاله به بخشي از اهداف خود رسيده است و كاري در جهت دل نويسنده كرده است. اميد آنكه چنين باشد.
ادامه دارد

نوشته شده توسط احمد راسخی لنگرودی در 20:4 |  لینک ثابت   • 

راسخي لنگرودي...
ما را در سایت راسخي لنگرودي دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rasekhi1337o بازدید : 214 تاريخ : چهارشنبه 25 بهمن 1396 ساعت: 1:03