حوادث در پنجه شايعات

ساخت وبلاگ
حوادث در پنجه شايعات

احمد راسخي لنگرودي

اين روزها در داخل كشور هر جا اتفاق رقت‌بار و حادثه تأسف‌برانگيزي مي‌افتد، در اذهان دسته‌اي از افراد سر از توهم توطئه باز مي‌كند! وقتي نفت‌كشي در درياي چين دچار حادثه مي‌شود و يا قطاري از ريل خارج مي‌شود؛ وقتي زلزله‌اي در استان كرمانشاه عده‌اي از هموطنان را زير آوار مي‌برد و يا گسلي در اطراف تهران فعال مي‌گردد؛ وقتي آلودگي هوا كلان‌شهرها را فرامي‌گيرد و در زمستان خبري از برف و باران نمي‌شود؛ وقتي ساختماني در حريق مي‌سوزد و فرومي‌ريزد و چندين نمونه ديگر از اين دست حوادث كه در گوشه و كنار كشور رخ مي‌دهد، شبكه‌هاي مجازي و افكار از كثرت شايعات و تحليل‌هاي بدبينانه پر مي‌شود: «برنامه‌ريزي شده است»، «دستهايي پشت پرده است»، «از قدرت‌هاي خارجي آب مي‌خورد» و...!
به راستي چرا اين روزها بازار شايعات داغ است و چون نقل و نبات نوك زبان‌ها مي‌چرخد و به‌راحتي در اينجا و آنجا خريدار پيدا مي‌كند؟ و اصلا چرا اين روزها عده‌اي مي‌كوشند تمامي حوادث و رويدادهاي تلخ را با عينك بدبيني تحليل و تفسير كنند؟ عده‌اي هم اگرچه در تحليل وقايع، عاري از عينك بدبيني‌اند، اما در برابر كثرت شايعة شايعه‌پراكنان كم مي‌آورند و نهايتا ناخواسته تسليم آن مي‌شوند.
متاسفانه در روزهاي اخير گاه نوع شايعات و تحليل‌هاي توهم‌زا فراتر از حد معمول نيز مي‌رود؛ در پاره‌اي موارد آن‌چنان كودكانه و سطح پايين جلوه مي‌كند كه آدمي در عقل و خردورزي شايعه‌پراكنان و ناقلانش شك مي‌كند! حتي در مواردي سخت مي‌آيد كه آدمي باور كند گوينده بدون غرض و مرض زبان به طرح چنين شايعه‌اي گشوده باشد! حقيقتا جاي يك آسيب‌شناسي بي‌طرفانه و پژوهش محققانه كارشناسان و صاحب‌نظران خالي است.
فرضيه‌هاي دايي‌‌جان ناپلئوني
همه ما در اطراف خود كمابيش كساني را مي‌شناسيم و به طور روزمره با افرادي روبرو مي‌شويم كه بر حسب عادت هميشگي خود برداشتي توطئه‌گرايانه ‌از سير حوادث و اتفاقات سياسي ـ اجتماعي دارند. در تحليل‌هاي خود، بسياري از پديده‌هاي ناگوار سياسي ـ اجتماعي را به مسائل پشت پرده و نمايش‌هاي خيمه‌شب‌بازي و برنامه‌ريزي‌هاي حساب‌شدة دستهاي پنهان داخل و خارج ربط و نسبت مي‌دهند. آن‌چنان بدبينانه و با سوءظن به رويدادهاي كوچك و بزرگ داخلي و خارجي مي‌نگرند كه امر را بر مخاطب كنجكاو نيز مشتبه مي‌سازند؛ بدين معنا كه نكند اينان پرده از حقيقتي بس بزرگ مي‌گشايند و دانش پنهاني را به آفتاب مي‌كشانند! مخاطب بر خود نهيب مي‌زند كه نكند ما در خواب و در غفلتيم و دستهاي پنهان را در پس پشت جريانات نخوانده‌ايم!
كافي است كه حادثه‌اي در صحنه سياست داخلي و خارجي رخ دهد و يا مرگ و ميري ناشي از حوادث طبيعي و غيرطبيعي در گوشه‌اي به وقوع بپيوندد و يا اختلاس و حيف و ميلي در امر بيت‌المال صورت پذيرد و اشكال و نقصي در بدنه جامعه به يكباره ظاهر شود، و بالاخره اينكه ساختماني مرتفع در لحظه‌اي يكجا فروبريزد و عده‌اي قرباني بگيرد، اينجاست كه موتور تحليل‌هاي شايعه‌پراكنان روشن مي‌شود و در بستر محاورات روزمره راه مي‌افتد؛ آن‌چنان راه‌افتادني كه زبان از بيانش قاصر است؛ پديده‌هايي چون: آلودگي محيط زيست و اختلال در گردش هوا، كمبود آب و قطعي گه‌گاه برق و آب، آسيب‌هاي ناگوار اجتماعي، وقوع اعتراضات خياباني و نارضايتي‌هاي شهري، تغييرات سياسي و طلوع و غروب دولت‌ها، ازهم گسيختگي بازار كسب و كار و ركود اقتصادي، كم‌فروغي اخلاقيات در انجام معاملات، و بالاخره اينكه تمامي بلاياي طبيعي و غيرطبيعي اعم از: فقر و تكدي‌گري و بيماري و بيكاري و بي‌خانماني و قحطي و زلزله و سيل و آبتاز (سونامي) و طوفان گرد و غبار و هجوم ريزگرد‌ها، و به‌طور كلي هر تر و خشكي كه در گوشه‌اي از كشور و جهان رخ بنمايد، بي‌درنگ آن را حاصل حركت انگشت توطئه‌گران و كارگردان‌هاي پنهان و هميشه فعال تاريخ مي‌دانند و بر آن اصرار هم مي‌ورزند! اينان كم مانده است كه افتادن كودكي از آغوش مادر را نيز، نه به پاي بي‌احتياطي و ضعف مادر، كه به پاي تحرك دستان پنهان و از پيش طراحي شده بيندازند؛ چراكه به زعمشان نقش اراده و خواست ملتها در بازار گرم اين تئوريِ كمابيش پرطرفدار، هيچ است! 
توطئه‌باوران پيوسته مي‌كوشند زير هر جامه‌اي دسيسه و توطئه‌اي را ببينند. متوهمان توطئه و مروجان بدبيني به هنگام تحليل وقايع، چنان قيافه‌ حق به جانبي مي‌گيرند و خود را عقل كل و يگانة دهر در جمع افراد نشان مي‌دهند كه گويي خداي تحليل و سياست‌اند و باغ و بستان علم سياست را به تنهايي رُفته‌اند! مغرورانه به جمع القا مي‌كنند كه: تو مو مي‌بيني و من پيچش مو/ تو ابرو، من اشارت‌هاي ابرو! حال آنكه برخي از اينان كمترين اطلاعاتي از دانش ندارند. هيچ‌گونه تحليل‌ سياسي و اجتماعي را از صفحه مطبوعات و جرايد دنبال نكرده و نمي‌كنند. هيچ وقعي هم به تحليل‌هاي عميق و پخته كارشناسان خبره نمي‌نهند. از فرط بدبيني و بي‌اعتمادي نسبت به اوضاع زمانه، فقط دلخوشند به تئوري‌هاي توطئه و فرضيه‌هاي دايي‌جان ناپلئوني خود كه در مواجهه با هر واقعه و رويدادي آن را پيوسته در محاورات به كار مي‌گيرند! فقط كافي است كه در چنين وضعيتي مخاطبي زبان به مخالفت باز كند و در برابر تحليل توهم‌آميز آنان موضع مخالف بگيرد؛ چنان او را به نفهميدن و ناآگاهي سياسي متهم مي‌كنند كه قدرت دفاع نيابد و رفع اتهام نتواند! ترجيع‌بند سخنان هميشگي‌شان درباره تحولات سياسي و اجتماعي و ايضا اقتصادي و فرهنگي، يك چيز است: «دستهايي پشت پرده ديده مي‌شود!»
با اين عبارت و يا عباراتي نظير آن به‌ طور ضمني به مخاطب و مخالف خود القا مي‌كنند كه ساده‌انگاري و ساده‌باوري را از دايره ذهنت بيرون كن؛ بيهوده در مقام تحليل و در نقش يك تحليل‌گر بر خود سخت مگير و در پي علل و عوامل وقوع وقايع نباش؛ بدان كه اسباب و مسبباتِ وقايع را تنها يك چيز كارگرداني مي‌كند و آن نيز نقشه‌ يا نقشه‌هايي است كه نقشه‌پردازان و توطئه‌گران، پنهان از ديد من و تو به‌ طور پيوسته اجرا مي‌كنند و امثال من و تو در اين خصوص بي‌نقش و هيچ‌كاره‌ايم! در باور هميشگي آنان اين امر ريشه دوانده است كه در پس پنهان اين واقعه نيز طرح و برنامه و نمايشنامه‌اي نهفته است! در تلقي آنان هر يك از افراد جامعه در صحنه سياست، در زمره بازيگراني محسوب مي‌شوند كه همچون عروسكان خيمه‌شب‌بازي و دست‌آموز، فرمانبر عوامل و دست‌اندركاران پشت پرده‌اند؛ حال آنكه خود نمي‌دانند. يقينا گذشت زمان دير يا زود واقعيت پنهان را بر آنان معلوم خواهد داشت و مخالفان توطئه را به سر عقل خواهد آورد!
جالب اينكه در ذهن اين افراد، قدرت سياسي مترادف با توطئه و توطئه‌گري دانسته مي‌شود. آنان بر اين باورند كه توطئه در ذات قدرت نهفته است. قدرتمند پيوسته در پي دسيسه‌چيني و توطئه‌پردازي است. توطئه مي‌چيند تا رقبا را از ميان بردارد و آنچنان كه خود مي‌خواهد و مي‌پسندد، در همه امورات فرمان براند. ضعفا و فاقدان قدرت سياسي را در اين بازار پرآشوب اراده و تواني نيست. به‌راستي نگارنده افرادي را مي‌شناسد كه از قدرت و قدرتمند سياسي، ذهنيتي اين‌چنيني دارند. هرگاه در گفتگويي از انواع مشكلات موجود در كشور سخن به ميان مي‌آيد، بدون هيچ‌گونه درنگ و تأمل و تحليلي، گفتگو را با اداي عبارتي كوتاه، ناظر بر تئوري توطئه ختم به خير مي‌كنند! چنان با استحكام و به نوعي آرامش خاطر بر اين باور اصرار مي‌ورزند كه گويي خبر از حقيقتي نهفته مي‌دهند و راز مهمي را برملا مي‌سازند! فقط كافي است در برابر توهم توطئه آنها اظهار مخالفت كنم، آن‌چنان مرا به باد تمسخر و ريشخند مي‌گيرند كه حيرت‌آور است!
آري، توطئه‌باوران به دليل عدم علاقه‌مندي به درك عمق و كنه وقايع، در همه چيز و در همه جا حتي بي‌اهميت‌ترين اتفاقات دسيسه و توطئه مي‌بينند و آن را به منزله نيروهاي پيش‌برنده در هر امري مي‌نگرند. بر اين باورند كه هرگز نبايد صورت ظاهر حوادث را ديد و به آنچه ديده مي‌شود اكتفا كرد، بلكه بايد در وراي اين صورت ظاهر به يقين «دستهاي پنهان»، «سرنخ‌هاي اصلي»، «نقشه‌هاي سوء نقشه‌پردازان»، «عوامل دسيسه‌گر»، «نيروهاي توطئه‌گر» و «علتهاي واقعي» را جستجو كرد. به زعم اين افراد، نيروهاي اهريمني قدرت به طور مستقيم يا غيرمستقيم علي‌الدوام دست‌اندركار حوادث و وقايع‌اند تا شرايط را در جهت منافع و مصالح خود كارگرداني كنند. آنانند كه تصميم نهايي را مي‌گيرند و گوي حوادث و اتفاقات را بر سر انگشت خود مي‌چرخانند. بر اين باورند كه اگر اين نيروهاي اهريمني در كار نبودند، تمامي عرصه‌ها ـ از سياست و فرهنگ و هنر گرفته تا ورزش و اقتصاد و صنعت ـ كار خود را در مسيري هموار پيش مي‌راندند؛ انحراف و خللي در كار و بارشان نبود. همه‌ امور سير طبيعي خود را طي مي‌كرد. هيچ‌گاه ناهنجاري و آسيبي در نقطه‌اي شكل نمي‌گرفت و مانع از كمال فرد و جامعه نمي‌شد.
توطئه‌باوران چنان ذهني بدبينانه دارند كه نمي‌توانند خارج از چارچوب توهم‌انديشي و نظريه‌هاي دايي‌جان ناپلئوني فكر كنند و چنان در مواضع و ديدگاه‌هاي عجيب و غريب خود به اين تئوري وابسته و دلبسته‌اند كه به گمان خود نقاب از چهره حقيقت مي‌گشايند و براي اين و آن خبر از كشفي بزرگ مي‌دهند؛ غافل از آنكه تجربه‌اي از تحليل آسان را شخصا مي‌آزمايند و پديده‌هاي پيچيده و مبهم را به مقوله‌اي آسان و ساده تقليل مي‌دهند. اين تحليل آسان نه دانش قابل عرضه‌اي در بر دارد و نه دشواريي در مقوله تفكر و انديشيدن. تنها كافي است كه براي اداي آن، زبان را به گردش درآورد و قدري زنخ جنباند! تحليلي كه عاري از هرگونه ابتكار عملي است و قادر است بر اندام هر واقعه تلخ يا شيريني تحميل ‌شود و ساده‌انديشان را دلربايي كند.
از حاميان تئوري توطئه وقتي مي‌پرسيم چرا اين واقعه اتفاق افتاد؟ در پاسخ مي‌گويند: دستهايي پشت پرده است. باز ‌پرسش مي‌كنيم كه چرا آن واقعه اتفاق نيفتاد؟ در پاسخ همان عبارت را عينا تكرار مي‌كنند! در نزد آنان پرسش از چرايي سلب و ايجاب وقايع، و وقوع يا عدم وقوع اتفاقات تلخ و شيرين فقط يك پاسخ دارد و آن هم دستهايي است كه در پشت پرده وقايع را كارگرداني مي‌كنند و بدين‌سان مقدرات سياسي جامعه را رقم مي‌زنند! درواقع بايد گفت پاسخ‌هايي هرجايي كه چونان شاه‌كليدي به هر قفلي مي‌خورد و در پاسخ به طرح هر پرسشي از اين دست، خودنمايي مي‌كند! حتي در تحليل توطئه‌باوران گاه بيماري يا مرگ شخصيت‌هاي سالخورده و نامور سياسي هم به‌طور شگفت‌آوري رنگ و بوي برنامه‌ريزي‌حساب‌شده و توطئه عوامل پشت‌پرده به خود مي‌گيرد؛ امري كه چندي است متاسفانه در گوشه و كنار شاهد آنيم و عواملي هم در آن سوي مرزها هر چه بيشتر در شيپورش مي‌دمند و سوخت لازم را به موتور تئوري توطئه و فرضيه ‌دايي‌جان ناپلئوني تزريق مي‌كنند.
با كمال تاسف بايد خاطر نشان كرد امروزه كساني را در اطراف خود مي‌توان شاهد بود كه در تحليل‌هايشان، خواسته يا ناخواسته به توهم توطئه دامن مي‌زنند و در شبكه‌هاي اجتماعي و فضاهاي مجازي بيش از پيش بر آتش آن مي‌افروزند كه به قولي نه در زمره عوام، كه از نسل جوان و به قول خود تحصيل‌كرده دانشگاهي‌اند. در واقع نخوانده و نياموخته بيش از همه مدعي فهم سياسي و پختگي در قدرت تحليل‌اند! خود را به گزاف عالم به علم سياست و آگاه تام و تمام به مسائل و جريانات روز وانمود مي‌سازند! با توسل به فرضيه‌هاي متوهمانه كه آن را هم از ديگران به ارث برده‌اند، خود را از دشواري انديشيدن به منظور بيان يك تحليل درست از عمق وقايع مي‌رهانند. عده‌اي هم، در خوشبينانه‌ترين حالت، اگر خود به اين دست توهمات دامن نزنند و سهمي از اين معجون نبرده باشند، بر اثر ناآگاهي و بي‌خبري سياسي، در برابر قائلان به اين مطالب به سادگي گوش نيوشا نشان مي‌دهند و ناخواسته سخنان القايي آنان را بر صفحه باور خود مي‌نشانند و رفته رفته از مبلغان و هواداران سينه‌چاك آن مي‌شوند. 
اهريمن توهم به جاي فرشته انديشه
نگارنده در اين مقال اصلا بنا نداشته و ندارد كه بگويد در عالم سياست هرگز هيچ توطئه‌اي در كار نيست و توطئه و توطئه‌پردازي در هر شرايطي صرفا خواب و خيال و پندار است. بديهي است كه در هر جرياني دستهايي ممكن است پنهان از ديد همگان موقعيت را به نفع خود كارگرداني كنند و اوضاع را در جهت اهداف سوء خود در دست گيرند. اين امري بديهي است و البته جاي هيچ‌گونه انكار هم نيست؛ اما آنچه نبايد پذيرفت، از پيش، مسلم و قطعي انگاشتن وجود توطئه و دستهاي پنهان در هر جريان و مقوله‌اي است؛ تا آنجا كه سر از نوعي توهم و بيماري باز كند و راه را بر انديشه و انديشيدن در تحليل درست وقايع ببندد. طبيعتا آنجا كه بيماريِ «توهم» ميدان‌دار است، انسداد باب انديشيدن و تفكر را در هر مقوله‌اي بايد شاهد بود؛ چراكه در اين صورت، اهريمن توهم بر جاي فرشته انديشه مي‌نشيند و مانع از تحليل درست و دقيق وقايع مي‌شود.
بر كسي پوشيده نيست كه مسلم انگاشتن توطئه و تعميم آن در هر جرياني، حتي بي‌اهميت‌ترين و طبيعي‌ترين اتفاقات، آدمي را از داشتن قدرت تجزيه و تحليل وقايع بازمي‌دارد؛ تا جايي كه از يك سو، راه را هر چه بيشتر بر ناآگاهي و بي‌خبري انسان باز مي‌كند و از سوي ديگر بذر بدبيني و بدگماني را نسبت به نظام اداري و مديران جامعه مي‌پاشد؛ بذري كه در درازمدت جامعه را سراسر مي‌آلايد و نتيجتا عقلانيت را از افرادش مي‌ستاند. و آنجا كه عقلانيت نباشد، بايد ركود و ايستايي و پسرفت را در هر مقوله‌اي شاهد بود.
ريشه‌هاي بدگماني و بي‌اعتمادي
البته هميشه هم اين‌گونه نيست كه ابتلاي به بيماري توهم توطئه است كه متقابلا بدبيني و بدگماني مردم را نسبت به اوضاع موجود موجب مي‌گردد، بلكه گاه به‌عكس، اين بدگماني و بي‌اعتمادي به عملكرد نهادهاي مسئول ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌است كه بيش از پيش شكل‌گيري توهم توطئه را در سطح جامعه تشديد مي‌نمايد و باور آن را در افكار عمومي تسهيل مي‌كند. اساسا مي‌توان با راهكارهايي علمي از درجات بدگماني‌هاي اجتماعي كاست تا به نوعي با بيماري توهم مقابله نمود.
اجراي پاره‌اي سياست‌هاي غلط، بي‌توجهي به منشور حقوق شهروندي، عدم اجراي قوانين، كم‌توجهي و يا در پاره‌اي موارد بي‌توجهي به مطالبات مردمي در حوزه‌هاي اقتصادي، سياسي و اجتماعي و نهايتا بي‌پاسخ گذاشتن پرسش‌ها و شبهاتي كه هرازگاه در سطح جامعه طرح مي‌گردد، و در يك كلام رفتار سوء و عملكرد غلط مديران جامعه، رفته‌رفته بذر بي‌اعتمادي و بدبيني را در ذهن و ضمير جامعه مي‌پاشد. اينجاست كه خواسته و ناخواسته زمينه هرگونه شايعه‌پراكني و فرضيه‌‌بافي، آن‌هم از نوع غلاظ و شدادش نسبت به وقايع و رخدادهاي طبيعي و غيرطبيعي در سطح جامعه رواج مي‌يابد. نتيجه اين مي‌شود كه اين روزها بيش از گذشته در شبكه‌هاي مجازي به تئوري توطئه دامن زده ‌شود و آنچه در شبكه‌هاي اجتماعي مي‌آيد، قابل اعتماد به شمار آيد.
اين روزها شايعاتي در شبكه‌هاي اجتماعي رواج داده مي‌شود كه اساسا بهت‌آور و حيرت‌انگيز است؛ براي مثال آمده است كه كاهش برف و باران به ارسال امواج الكترومغناطيسي مربوط مي‌شود! و يا محموله نفتكش سانچي به كشور كره شمالي تعلق داشت كه مورد اصابت موشك آمريكا قرار گرفته است! و يا فعال شدن گسل كرمانشاه به فعل و انفعالات ديگري مربوط مي‌شود كه اساسا اين گفته نيز مغاير با تحليل علمي مي‌باشد! تاسفبارتر اينكه هر چه نهادهاي مسئول در روشنگري و توجيه افكار عمومي بيشتر مي‌كوشند، كمتر نتيجه مي‌گيرند. مسئولان تحليل‌هاي خود را دارند و عده‌اي هم بدگماني‌هاي خود را!
اگر از سوي مديران و نهادهاي مسئول در جهت جلب اعتماد عمومي فكري نشود و ريشه‌هاي آشكار و پنهان گرايش عمومي به بدبيني و توهم توطئه، در قالب طرحهاي پژوهشي، شناسايي و در عمل خشكانيده نشود، بايد همچنان و بيش از پيش شاهد اين پديده ناگوار در سطح جامعه بود. از اين رو بايد هر چه سريعتر در اين جهت تدبيري انديشيده شود كه شايد فردا دير باشد.

نوشته شده توسط احمد راسخی لنگرودی در 21:48 |  لینک ثابت   • 

راسخي لنگرودي...
ما را در سایت راسخي لنگرودي دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rasekhi1337o بازدید : 175 تاريخ : شنبه 14 بهمن 1396 ساعت: 22:56