ترجمه يا تاليف!؟

ساخت وبلاگ

ترجمه يا تاليف!؟

احمد راسخي لنگرودي

اينروزها صنعت نشر را كتاب‌هاي ترجمه پُر كرده است. كمتر آثار تاليفي را مي‌توان يافت كه از سوي دست‌اندركاران حوزه نشر مورد استقبال قرار گيرد و يا در ويترين پرزرق و برق كتابفروشي‌ها چشمك‌زن رهگذران گردد. با كمال تاسف بايد گفت براي چاپ كتاب، نخستين پرسشي كه از پديدآورندگان آثار توسط ناشران مي‌شود اين است كه «اين اثر ترجمه است يا تاليف؟!» طرفه اينكه اگر ترجمه باشد سرنوشت بهتري براي اثر رقم خواهد خورد و به طرز شگفت‌آوري آغوش باز ناشران را به روي خود خواهد ديد. اما اگر تاليف باشد كمترين اقبالي از سوي ناشران براي چاپ آن اثر نشان داده نمي‌شود. به راستي چرا!؟

   چرا آثار ترجمه‌اي اينروزها در صنعت نشر بيش از پيش رواج روزافزون يافته است؟ آنهم به قيمت كم‌فروغ شدن آثار تاليفي. هر موضوعي كه بر خوان ترجمه مي‌نشيند، هرچند كه آن موضوع كم‌ارزش يا بي‌ارزش هم باشد، در ويترين بيروني چشم‌پركن و پرزيب و فر مي‌آيد!؟ و برعكس آثار تاليفي از آنِ نويسندگان داخلي، هرچند كه ارزشمند و مهم هم باشد، آنچنان كه انتظار مي‌رود توجه‌اي را از سوي بسياري از ناشران جلب نمي‌كند و متقابلا آنچنان كه بايد مخاطبي را به روي خود نمي‌خواند؟! امر بر اهل فن مشتبه مي‌شود كه نكند خداي ناكرده اينروزها آثار مكتوب نيز به سرنوشت توليدات خارجي و محصولات تكنولوژي دچار شده‌اند؟! آنچه كه از ذهن خارجي تراوش مي‌كند و قالب نوشتار به خود مي‌گيرد عسل ناب و شيره خالص انگور به چشم مي‌آيد! و آنچه كه از ذهن نويسنده داخلي مي‌تراود كم‌‌اهميت و يا بي‌ارزش در اذهان جلوه‌گر مي‌شود؟!

   فراموش نكنيم كه چند دهه پيش كه اراده ملي به شكل‌گيري انقلابي بزرگ تعلق گرفت داعيه صدور انقلاب را در سر مي‌پرورانديم و همواره سوداي آن را در سر داشتيم كه در آينده‌اي نزديك توليدات فكري خود را در سطحي گسترده در ويترين جهاني عرضه كنيم. آن داعيه بزرگ چه شد و كجا رفت؟ چرا پس از گذشت چند دهه از انقلاب شكوهمند اسلامي، هنوز بايد در صنعت نشر اينچنين شاهد هجوم آثار رنگارنگ ترجمه‌اي بود و برعكس، كم‌فروغي آثار تاليفي را روزافزون ديد؟! مگر آثار نويسندگان داخلي حرفي از جنس انديشه ندارند؟! مگر نويسندگان و مولفان اين مرز و بوم اينروزها به كاري جز انديشيدن و تفكر مشغولند؟! پس چرا ترجمه آثار نويسندگان خارجي در ايران امروز اينچنين رونق روزافزون يافته است و بيش از آنكه تاليف در صدر انتشارات كشور قرار گيرد، اين ترجمه است كه سكه رايج بازار چاپ و نشر مي‌شود؟!

   فاجعه زماني است كه گاه مي‌بينيم يك اثر خارجي چند ترجمه متفاوت به خود مي‌بيند؛ در پاره‌اي پنج يا شش ترجمه! مگر موضوع آن كتاب در چه درجه‌اي از اهميت قرار دارد كه چند ترجمه را توسط چند مترجم به خود مي‌خرد؟! حتي در پاره‌اي شاهديم ترجمه‌ي فصل فصل يك كتاب از نويسنده‌اي غربي در قامت چند كتاب مستقل و جداگانه به چاپ مي‌رسد. گويي بازار ترجمه آنچنان داغ و پررونق است كه كتاب‌هاي خارجي سرنوشت اينچنيني پيدا مي‌كند. علت چيست!؟

   با كمال تاسف بايد يادآور شد در فهرست ترجمه آثار نويسندگان خارجي موضوعاتي را مي‌توان شاهد بود كه با فرهنگ اين مرز و بوم فرسنگ‌ها بيگانه است و كمترين سنخيتي با افق انديشه ايراني ندارد. گاه موضوعات كتاب‌هاي خارجي آنچنان سخيف و كم‌مايه جلوه مي‌كند كه اگر ابتدائا در ذهن يك نويسنده داخلي خطور مي‌كرد اولا هيچ‌گاه آن نويسنده داخلي حاضر به قلم‌زدن پيرامون آن موضوع نمي‌شد و ثانيا در پاره‌اي حتي قلم‌زدن پيرامون آن موضوع را كسر شان خود به‌شمار مي‌آورد. علت چيست كه ترجمه چنين موضوعاتي، هم دل از مترجم مي‌برد و هم ناشر و مخاطب را مفتون خود مي‌سازد؟!

   وقتي ناشري رسما و با زباني صريح از نويسنده‌اي مي‌خواهد كه به جاي تاليف، به امر ترجمه روي آورد تا با اقبال ناشر و خواننده مواجه شود چگونه بايد آن را تعبير كرد؟! آيا نبايد و نمي‌توان آن را به غربزدگي جديد در حوزه نشر و چاپ توصيف كرد؟! در چنين شرايطي اين شبهه را در ذهن مخاطب ايجاد مي‌كند كه گويي فقط «خارجي»‌بودنِ نام نويسنده است كه بر اعتبار اثر هرچه بيشتر مي‌افزايد و اثر را در نزد ناشران و همينطور خوانندگان معتبر جلوه مي‌دهد. پنداري اين نام نويسنده‌ي خارجي است كه  موضوع و متن را اعتبارآور و ارزش‌آفرين است و نه موضوع و متن اثر كه ارزش و اعتباري براي نويسنده اثر بوده باشد.

   البته اشتباه نشود ترجمه آثار نويسندگان خارجي، نه تنها امري زائد و غيرلازم نيست كه در جاي خود امري لازم و بايسته هم مي‌باشد. بايد بر سر آن سرمايه‌گذاري هم كرد؛ چراكه خواننده را با توليدات فكري و دستاوردهاي نوين ديگران در آن سوي مرزها آشنا مي‌سازد و گذشته از آن، هر چه بيشتر به كار تبادل افكار و تضارب آراء مي‌آيد؛ البته مشروط بر اينكه به اين بهانه، «خارجي»‌بودنِ اثر تنها معيار داوري قلم قرار نگيرد و بازار تاليف در داخل كشور كم‌فروغ نشود و آثار پديدآورندگان داخلي از رونق نشر نيفتد.

   متاسفانه در ميان آثار ترجمه‌شده، ترجمه‌هايي را مي‌توان شاهد بود كه تنها نام ترجمه را با خود يدك مي‌كشند؛ ناپختگي عبارات و معادل‌هاي ناهمساز كمترين نقص آنهاست؛ به دشواري مي‌توان به فهم درستي از پاره‌اي عبارات آن ترجمه‌ها دست يافت و مقصود اصلي صاحب اثر را دريافت. از اينروست كه هر كس به خود جرات مي‌دهد در اين آشفته‌بازار نشر، خود را در زمره مترجمان جاي دهد و با چاپ چند اثر، عنوان جذاب و چشم‌پركن مترجم را به خود ببندد؛ تا بدين‌سان به اين و آن فخر بفروشد. آنهم در شرايطي كه كمترين اطلاعي از فن ترجمه ندارد؛ ترجمه‌هايي غلط و گمراه‌كننده، بي‌پايه و سرهم‌بندي‌شده كه ارزش تورق را هم ندارد، چه رسد به خواندن!

   طبيعتا اين نوع «خارجي»‌گرايي و به عبارتي «ديگري»زدگي در صنعت نشر كه اينروزها آشكارا شاهد آنيم موجب شده است ترجمه‌هاي آزاد و ناپخته و يا در پاره‌اي غلط و غيرحرفه‌اي توسط شبه مترجمان و ناآشنايان به فن ترجمه همچون آفاتي غيرقابل جبران بر دامن نشر بنشيند؛ تا جايي كه ترجمه‌هاي پخته‌ي مترجمان نام‌آور و چيره‌دست، به حاشيه رانده شود و رفته رفته غباري از خاك بر روي آنان فروبنشيند.

   بايد هشدار داد اين ترجمه‌گرايي افراطي كه در صنعت نشر امروزه شاهد آنيم، تهديدي جدي براي ساحت قلم و صنعت نشر محسوب مي‌شود؛ به طوري كه ميل به ثروت‌اندوزي و توجه به بازار فروش، گاه ناشران بازاري را براي جلوگيري از ورشكستگي به چاپ و نشر ترجمه آثار سخيف، با نثري مخلوط و ناپخته و كم‌حجم، واداشته است. طبيعي است در چنين شرايطي آثار تاليفي ارزشمند و گرانسنگ كه به خامه نويسندگان متبحر داخلي زيور طبع مي‌يابد، نظر به حجم زياد و به تبع، قيمت بالاي آن، كم‌اقبالي مشتريان را در پي داشته و سال‌ها در انبار ناشران اصيل و يا قفسه كتابفروشي‌هاي معتبر خاك ‌خورد. نتيجه آن مي‌شود نويسندگان و مولفان داخلي كه مي‌بايست پاسداران فرهنگ و مروجان محصولات فكري اين مرز و بوم باشند از صرافت قلم‌زدن افتاده و درعوض صنعت نشر هر چه بيشتر و غيرمسئولانه به مترجمان آثار خارجي روي آورد. 

نوشته شده توسط احمد راسخی لنگرودی در 17:44 |  لینک ثابت   • 
راسخي لنگرودي...
ما را در سایت راسخي لنگرودي دنبال می کنید

برچسب : ترجمه,تاليف؟, نویسنده : rasekhi1337o بازدید : 183 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 20:37