مرداني از جنس وفا
احمد راسخي لنگرودي
احساس وظيفه ريشه در هستي آدمي دارد. اقتضاي هستي آدمي، احساس مسئوليت و وظيفهشناسي است. هستي انسان را نميتوان از وظيفه جدا كرد و بر اين اساس آدمي را فاقد وظيفه به شمار آورد. در قلمرو اجتماعي هر انساني وظيفهاي دارد كه خود را موظف به انجام آن ميداند. وظيفه در اين معنا وقتي جامه كامل به خود ميپوشد كه «من» ارتباطي با «ديگري» برقرار سازد. از اينرو وظيفه عهدي است كه انسان با «ديگري» ميبندد. عهد بستن به معناي قبول اين مسئوليت است كه براي «ديگري» چيزي باشم و نقشي درخور و بايسته را در رابطه با ديگري ايفاء نمايم. بدون «ديگري» وظيفه «من» مفهوم واقعي خود را از دست ميدهد و تنها جنبه لفظ به خود ميگيرد. به عبارتي ميتوان گفت پيوند يگانهاي ميان وظيفه اجتماعي و ارتباطات انساني برقرار است كه از آن ميتوان به وفا ياد كرد. وفا به گفته گابريل مارسل، فعل انساني است كه مسئوليت انسان ديگري را بر عهده ميگيرد و فرد مسئول نسبت به انسان ديگر ابراز وفاداري ميكند. بدون وفاداري چگونه ميتوان وظيفه اجتماعي خود را ايفاء كرد و آنگاه از احساس وظيفه سخن راند؟ اين وفاداري كه تحقق آن در پيوند با ايمان ممكن ميافتد گاه با جان بازي و جان باختن همراه است. وفاداري، انسان وظيفهمند را گاه تا سرحد مرگ پيش ميراند.
آري، اداي وظيفه در پارهاي از مشاغل اجتماعي با جان باختن توام است. اين مشخصه، اين نوع مشاغل را از ساير مشاغل و حرفهها ممتاز و متمايز ميسازد و برحسب همين ويژگي است كه دست اندركاران اين نوع مشاغل بيش از مشاغل ديگر در جاي خود قابل احترام و تحسينبرانگيزند. افكار عمومي جايگاه ويژهاي را براي حاملان اين نوع مسئوليتها قائل است. از آن جمله است امدادگران آتشنشاني كه اينروزها با حماسهآفرينيها و جانبازيهاي خود احساسات عمومي را اينچنين به خود جلب نمودهاند. غيورمرداني كه به كمترين چيزي جز اداي وظيفه قانع نبودند. رفع تكليف و اهمال در وظيفه آنان را اساسا بيگانه ميآمد. وفاي به عهد محور كارشان بود. هستي بشري خود را در صيانت از ديگري جستجو ميكردند. به چيزي جز احساس مسئوليت و اداي وظيفه نمينگريستند. تا آنجا كه در انجام وظيفه، جان گرانمايه خود را براي نجات هموطنان از كف دادند و بدينسان خود را در تاريخ اين مرز و بوم جاودانه ساختند.
بهراستي اين وظيفه چيست كه آدمي را واميدارد تا سر از جانبازي باز كند؟ امري كه به قول ايمانوئل كانت، فيلسوف شهير آلماني، همه تمايلات ما در برابر آن خاموش ميگردند. ريشه تبار شريف وظيفه را جز ايمان الهي و نيروي سرمدي در كجا بايد جست؟
در زمانهاي كه بهرهكشي و سودجويي و تلقي ابزارگونه داشتن از آدميان در جماعتي وجه رايج به خود ميگيرد، چگونه ميتوان اين حجم گسترده از وفاداري و فداكاري را كه با جانفشاني عوامل آتشنشاني رقم خورده است به رشته فهم و ادراك كشاند و آن را به زبان گفتار و نوشتار درآورد؟ چگونه ميتوان زبان به تحسين و تبجيل اين رادمردان گشود و يادشان را به زيبايي گرامي داشت؟ اين جانفشاني چيزي نيست مگر همان نيرويي كه انسان وظيفهمند را از خود فراتر ميبرد و از بند مكانيسم طبيعت و چارچوبهاي دست و پا گير مادي رهايي ميبخشد. اين وظيفهمندي توام با جانفشاني تا انسان انسان است درخور تحسين و احترام ميآيد.
كدام ايراني است كه در برابر اين عظمت سر خم ندارد و اين جريان حماسهساز را به نيكي ياد نكند؟ بدون شك جان هر ايراني در هر مقام و سطحي كه باشد، چه بخواهد و چه نخواهد، در برابر اقدام چنين غيورمرداني به حالت كرنش و تعظيم درميآيد. اين انسانهاي بزرگ شايسته احتراماند. بدون اينكه بتوان اين شايستگي را در مرزهاي سياسي و چارچوبهاي خاص محدود كرد و آن را به گونههاي مختلف پيرايه بست.
راسخي لنگرودي...
ما را در سایت راسخي لنگرودي دنبال می کنید
برچسب : مرداني,جنس,وفا, نویسنده : rasekhi1337o بازدید : 144 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 12:31