مجمعالجزوات!احمد راسخی لنگرودیروزنامه اطلاعات- دوشنبه ۱۹ تیر ۱۴۰۲احمد آرام، این نویسنده و مترجم پرکار در کتاب «گوهر عمر» که گفتگویی است با پرویز سیار، نقل میکند: آن زمان که دانشآموز مدرسه دارالفنون بوده، کتاب درسی به این معنا که امروزه در مدارس و دانشگاهها رسم است نبود. در آن زمان غیر از کتاب فارسی «فوایدالادب» دستور زبان فارسی به قلم میرزا عبدالعظیمخان قریب و یکی دو کتاب دیگر، اصلا کتاب درسی در دارالفنون وجود نداشت. فقر کتاب درسی بود؛ یعنی مدرسه بود، معلم و شاگرد بود، کلاس درس هم بود، اما یکی از عناصر مهم در نظام آموزشی یعنی کتاب درسی نبود! همان عنصری که بدون آن، درس خواندن در مقاطع دبستان و دبیرستان برای دانشآموزان امروزی ناممکن میآید.حالا آن دوره را مقایسه کنید با این دوره که هنوز کلاسهای مدرسه در اول مهرماه تشکیل نشده، از پیش کتابهای درسی در دسترس دانشآموزان قرار میگیرد.و بگذریم از اینکه در پایان سال پس از تمام شدن آخرین امتحان، عدهای از دانشآموزان گریزان از درس و تکلیف و مدرسه، آئین انتقام از کتابهای درسی را با یک لگد زیر آنها در کوچه و خیابان به جا میآورند!در آن روزگار به علت فقد کتابهای درسی، هر معلمی به شاگردان جزوه میگفت و دانشآموزان نیز موظف بودند جزوه معلم را با سرعت زیاد رونویسی کنند تا مثل دیکته در واژه یا عبارتی عقب نمانند. درنتیجه، دانشآموزان در کلاس درس دائم در حال جزوه نوشتن بودند. به طوری که «هر معلمی که میآمد، یک کار اساسیاش این بود که بگوید و ما هم بنویسیم.» در چنین وضعیتی معلوم نبود دیگر چقدر وقت برای درس دادن میماند. این شیوه در سال بعد و سالهای بعد عینا با دانشآموزان دیگر نیز تکرار میشد. تصور کنید دانشآموز امروزی بخواهد در یک رو, ...ادامه مطلب